به دندان گرفتن لب، کنایه از اظهار تاسف، پشیمانی یا تعجب، برای مثال سوی من لب چه می گزی که مگوی / لب لعلی گزیده ام که مپرس (حافظ - ۵۴۶)به دندان گرفتن لب، کنایه از اظهار تاسف، پشیمانی یا تعجب، برای مِثال سوی من لب چه می گزی که مگوی / لب لعلی گزیده ام که مپرس (حافظ - ۵۴۶)
یخ را باد ندان خرد کرده و خوردن، بیهوده گفتن: یخ مجو پوچ مگو طعنه چون برف مزن ای مخالف توهمی راه رو وحرف مزن. (گل کشتی)یخ را باد ندان خرد کرده و خوردن، بیهوده گفتن: یخ مجو پوچ مگو طعنه چون برف مزن ای مخالف توهمی راه رو وحرف مزن. (گل کشتی)